به گزارش اکو اقتصاد، نابرابری در دسترسی به خدمات عمومی، به یکی از عمیقترین مشکلات اجتماعی ایران تبدیل شده است؛ مشکلی که ریشه در تمرکز منابع، سیاستهای ناهماهنگ و بیتوجهی تاریخی به مناطق محروم دارد. اگرچه در ظاهر، برنامههای توسعه در همه استانها اجرا میشود، اما واقعیت میدانی نشان میدهد که فاصله میان شهرهای بزرگ و مناطق کمبرخوردار روزبهروز بیشتر میشود.
در کلانشهرها، دسترسی به امکانات آموزشی، درمانی، فرهنگی و دیجیتال به یک استاندارد روزمره تبدیل شده، اما در مناطق مرزی یا روستایی هنوز دسترسی به حداقل خدمات، دغدغه اصلی مردم است. نتیجه این وضعیت، شکلگیری دو نوع تجربه زیستی در یک کشور واحد است؛ زندگی پرامکانات و پرشتاب شهری در مقابل زیست دشوار و کند در حاشیهها.
ریشه اصلی این شکاف، در تمرکز تصمیمگیری و تخصیص منابع در مرکز نهفته است. وقتی توسعه بهجای «پراکندگی هوشمند»، به «انباشت در پایتخت» محدود شود، نتیجهاش تبدیل شدن شهرهای بزرگ به قطبهای جذب سرمایه و حاشیهنشینی مناطق دیگر است. در این میان، نابرابری فقط اقتصادی نیست؛ بلکه فرهنگی، آموزشی و حتی روانی هم هست. نوجوانی که در شهر کوچک درس میخواند، در مقایسه با همسن تهرانی خود، فرصتهای بسیار کمتری برای رشد و موفقیت دارد.
مسئله دیگر، زنجیره معیوب خدمات عمومی است. زیرساختهای درمانی، آموزشی و حملونقل در بسیاری از مناطق، ناقص یا فرسودهاند و همین باعث مهاجرت داخلی و فشار بر شهرهای بزرگتر شده است. تا زمانی که توسعه منطقهای به سیاستی واقعی و پایدار تبدیل نشود، چرخه مهاجرت از روستا به شهر ادامه خواهد داشت و چهره شهرها نامتوازنتر میشود.
برای برونرفت از این وضعیت، باید سیاستگذاریها از تمرکز بر پروژههای نمایشی به سمت توزیع عادلانه امکانات و تصمیمگیری محلی برود. توسعه واقعی زمانی اتفاق میافتد که هر منطقه بتواند بر اساس ظرفیتها، اقلیم و نیازهای خودش رشد کند. در غیر این صورت، کشور با دو سرعت متفاوت حرکت خواهد کرد: یکی شتابان و پرقدرت، دیگری کند، خسته و جامانده.
نابرابری منطقهای شاید در آمارها پنهان شود، اما در زندگی روزمره مردم بهروشنی دیده میشود، در فاصله میان خیابانهای نورانی کلانشهر و جادههای خاموش روستا.
زهرا مالمیر